يادداشت هاي گاه و بيگاه

براي خواهرم

Posted in پازل زندگي من, دلتنگي ها by نيلگون on سپتامبر 29, 2008

دسر شكلاتي با چاشني غر غر

Posted in خودماني, صنعت غذا by نيلگون on سپتامبر 27, 2008

اين روزا گرفتارم، نمي دونم چه جوريه، همش يه كاري پيش مياد و من رو از برنامه هام عقب ميندازه، قبلن انگار فرصت بيشتري داشتم و از روزم بهتر استفاده مي كردم.

دختر كوچيكه داره دندون درمياره، شب و نصف شب بيدار ميشه و كلي گريه مي كنه، صبح ها هم 8 نشده بيداره و ظهرم نمي خوابه، كم خواب شده و بداخلاق، گاه گاهي هم كه فيلش ياد هندسون مي كنه كه ديگه ديگه….

ديشب مهمون افطار داشتم و همه اين مسائل هم مزيد بر علت شده بودن، چقدر سخته افطاري دادن اونم ساعت 6 بعد از ظهر !!!

ديدم نمي رسم حلوايي چيزي درست كنم، رفتم سر وقت فرمول ها و اين دسر رو درست كردم كه يه خوردني شيرينم سر ميز باشه.

يه جور دسر شكلاتي خيلي سادس، كه اگه مايكروفر داشته باشين، فقط 5 دقيقه وقتتون رو مي گيره.

پس بريم سراغش :

مواد لازم :

پورد كاكائو :1 ق.س

شير :500 سي سي (هر ليوان دسته دار ساده بين 200 تا 210 سي سي گنجايش داره)

نمك : يك پنسه يا سر قاشق چايخوري

ژلاتين : 1و نيم ق.س

شكر : 6 ق.س و يك ق.چ

وانيل : سر قاشق چايخوري

تخم مرغ : 1 عدد

طرز تهيه : تخم مرغ رو با شكر، نمك و وانيل توي يك ظرف گرد پيركس كمي بزنيد، كاكائو و ژلاتين رو اضافه كنين و مخلوط كنين، در آخر شير سرد رو بريزين و 5 دقيقه قدرت 100 حرارت بدين، يكي دو بار هم در حين حرارت ديدن مواد رو هم بزنين.بريزين توي قالب و كمي سرد كه شد بزارين توي يخچال.

اگه قالبها كوچيك باشن 3 ساعته آمادس وگرنه بين 4 تا 5 ساعت بايد بهش فرصت بدين.

مهموناي من كه ازش خوردن و تا جاييكه خبر دارم حالشون خوبه، اميدوارم شما هم درس كنين و به سلامتي و شادي نوش جان !

پ.ن : اين كرم خيلي راحت از قالب جدا ميشه.

پ.ن مهمتر از متن : فرمولش مال خودمه !

شب ستاره چيدنست

Posted in شعرها by نيلگون on سپتامبر 24, 2008

شبم

شب ستاره چيدنست

ستاره هاي روشن اميد

ستاره هاي سبز آرزو

ستاره هاي آبي خيال

ستاره هاي آبي محال

ستاره هاي نقره فام

براي مادر و پدر

و ديگران

ستاره هاي صورتي

براي كودكان

ستاره هاي صلح و آشتي

كه سبز روشنند

ستاره هاي دلخوشي

كه برق مي زنند

ستاره هاي دوستي

به رنگ گل بهي

ستاره هاي كوچك سلامتي

ستاره هاي دور دست

ستاره هاي بي نشان

ستاره هاي گمشده ميان كهكشان

و آخر همه

ستاره هاي بي قرار

ستاره هاي سرخ انتظار

ستاره هاي سرخ انتظار

Tagged with:

بشنو از ني

Posted in دلتنگي ها by نيلگون on سپتامبر 22, 2008

از چشمهاي مهربانت كه افتادم

اشك شدم، قطره شدم

آب شدم، رود شدم

سرود شدم، جاري به جان سپيدارها

تاب خوردم، آب خوردم، قدكشيدم

دستان تمنا كشيده به انتهاي آسمان

خشم گرفتي، سوزاندي

خاك شدم، خاكستر شدم

يله در دستان مواج باد

موج گرفتم، اوج گرفتم

تاب خوردم، آب خوردم، گل شدم

روح در من دميدي

قابل شدم

آدم شدم، حوا شدم

مجنون شدم، ليلا شدم

سر به گريبان بودم، سرگردان شدم

پشيمان بودم، پريشان شدم

ناله بودم، ني شدم

بشنو از من چون حكايت مي كنم …

يك جرعه زندگي

Posted in خودماني by نيلگون on سپتامبر 18, 2008

من چاي رو خيلي دوس دارم، شيرينش رو از تلخش بيشتر، گرمش رو از سردش، سبزش رو از سياهش، دو نفره خوردنش رو از تنهايي سركشيدنش، خوش طعم و خوش عطر و خوشرنگش رو اندازه يه دنيا

20 جورش هم كه دم دستم باشه، واسه دو تا پياله چايي بايد از هر كدومش يه ذره بردارم

تا دلتون بخوادم، حوصله دارم واسه دم كشيدنش

چاييم رو نه توي ماگ دوس دارم، نه توي فنجون، نه توي استكاناي كمر باريك دور طلايي

اندازه من ليواناي دسته دار سادس، بايد داغ، داغ تماشاش كنم، گرم، گرم بچشمش و غرق خيال جرعه جرعه فرو بدم.

اصلا هم اهميت نميدم كه دار و ندار ذخيره آهنمو به باد فنا ميده.

لبريزش رو دوس دارم، لب دوز و لب سوزش رو نه !

با خيلي چيزا مي تونم شيرينش كنم، الا اين شيرين كننده هاي مصنوعي مزخرف كه ته تهش مزه زهرمار ميدن.

**

و گاهي فكر مي كنم من زندگي رو عين چاي دوس دارم، شيرينش رو از تلخش بيشتر، گرمش رو از سردش …

Tagged with: , ,