يادداشت هاي گاه و بيگاه

روز زن

Posted in روزهاي خاص و مناسبت ها by نيلگون on جون 24, 2008

امروز روز تو است و من

بيا قسمت كنيمش با ديگران

با دختران و پسران قطعه كودكان

كه هيچ نشاني از مادر نيست نه در نام هاشان، نه درگور سردشان

و آنها كه مادر نشده رفتند

مادراني كه سينه هاشان ورم كرد و قلبهاشان

و طفلي، نوزادي نبود تا رنج ناتمام اين دو را تسكين دهد

و آنها كه ماندند و وجود تبدارشان را بارها به تيغ سپردند، به پرتو، به علم ناقص شيمي

به اميد چند صباحي بيشتر كه اين يكي داماد شود و آن ديگري فارغ

و زمانه امانشان نداد.

Tagged with: ,

هذيان شبانه اي به بهانه يك روز

Posted in روزهاي خاص و مناسبت ها by نيلگون on جون 23, 2008

عادت مألوفيست اين هديه دادن ها و هديه گرفتن ها و تبريك گفتن ها

در آن روز خاص كه مثلا روز تو است يا روز من و بعد، تمام اين حرفهاي خوب همراه هديه مي رود تا سال بعد.

من به بورس فرانسه ات فكر مي كنم و اينكه بخاطر من، بهمين سادگي از دست داديش.

تو مرا انتخاب نكرده بودي، قبول !

من هم ترا انتخاب نكرده بودم و نمي كردم، باور كن !

اگر گناه تو نبود، گناه من هم نبود، شايد تقدير بود، شايد سرنوشت .

آن ديگري هم كه رفت، ناتمام گذاشت و برگشت و تو هر گز نپرسيدي چرا ؟

حسرت بورسيه ات به دل تو ماند و احساس گناهم براي نرفتنت، شد تمام آينده من

كه ناخوانده آمده بودم، ناخواسته، ناگهان

و تمام اين سالها باور نكردم دوستم داري، باور نكردم فراموش كردي كه يقين دارم نكردي

هزار بار گفتي و شنيدم كه رفتنت بهتر بود از نرفتنت.

مگر نه اينكه نيامدن منهم بهتر بود از آمدنم

و تو حقي حتي يك لحظه براي من، براي اين موجود ناخواسته نيازمند درونت قائل شدي ؟

نشدي !

امسال هم مي آيم، هديه مي دهم، تبريك مي گويم و در آغوشت مي گيرم، مي بوسمت و بعد مي روم

مي روم تا فراموش كنم.

*********

بيرحمانه است، مي دانم.

اين حرفها اصلا شبيه حرفهاي دختر خوشبختي نيست كه مادر عزيزش را از صميم قلب دوست دارد

كه اصلا فكر مي كنم دوست داشتن اكتسابيست

كه هر كسي يادت مي دهد چطور دوست بداريش

و اما اينها

اينها ناگفته هاي دختريست كه خودت مي گويي هرگز به زبان نمي آورد

اينها همان حرفهايي هستند كه نيمه راه گلو تلمبار مي شوند و هر چه بيشتر تلاش مي كني براي به زبان آوردنشان بيشتر به وجودت چنگ مي زنند.

بگزار اين ناگفته ها را بگويم، شايد من فراموش كنم.

شايد !

پ.ن : اين نوشته آغاز تلاش يك مادر براي خودشناسي است و البته درك بهتر كلمات

پ.ن : باز هم اين نوشته كلنجارهاي ذهني منست، فقط همين !