يادداشت هاي گاه و بيگاه

تب

Posted in شعرها by نيلگون on ژوئیه 9, 2008

نگاه مسري ست
لبخند مسري ست
و عشق
اپيدمي ست آنقدر
كه تو
تب مي كني و مي سوزي و خوب مي شوي و من
تب مي كنم و مي سوزم و خاكستر مي شوم

Tagged with: ,

9 پاسخ

Subscribe to comments with RSS.

  1. آیین و آیینه said, on ژوئیه 10, 2008 at 5:36 ق.ظ.

    وقتی خوندم خیلی به دلم نشست .
    راستی چرا زود خاکستر میشیم؟

  2. shantal said, on ژوئیه 10, 2008 at 9:25 ق.ظ.

    همینجا بمون از این به بعد…بالاخره اگه میخوای اسباب کشی کنی باید از قبلی دل بکنی دیگه:D

  3. websaz said, on ژوئیه 14, 2008 at 6:37 ب.ظ.

    چقدر تاثیر گذار ….

    ممنون از این بیان زیبا

  4. pirmoghan said, on ژوئیه 19, 2008 at 7:26 ب.ظ.

    سلام. اشعار جالبی بودند
    راستی من شمار ولینک کردم اگر مایل بودید لینک من رو هم در وبلاگتون قرار بدید

  5. آنارام said, on سپتامبر 11, 2008 at 9:44 ب.ظ.

    عشق اپیدمی ست

  6. اصلان said, on سپتامبر 11, 2008 at 9:45 ب.ظ.

    طنز مرتبط :
    تیر مژگان تو از عینک پشت ….. خورد به قلب اخوی بنده رو کشت

  7. شانتال said, on سپتامبر 11, 2008 at 9:45 ب.ظ.

    همین اپیدمی بودنشه که هنوز از نابودی دنیا جلوگیری کرده…

  8. سلماز said, on سپتامبر 11, 2008 at 9:46 ب.ظ.

    بلا روزگاریه عاشقیت

  9. ماه تي تي said, on سپتامبر 11, 2008 at 9:46 ب.ظ.

    ققنوسم كه باز باز باز زاده مي شوم از خاكستر خود. در اين تب


برای pirmoghan پاسخی بگذارید لغو پاسخ